محل تبلیغات شما



داره بارون میباره :))) کاش میتونستم برم بیرون و قدم بزنم ولی نمیتونم.

بیا به خودم جایزه بدم! اگه فیزیلوژیمو تموم کردم و یکم دیگه از اصول خدمات سلامت خوندم و چیزهایی که میخوام چاپ کنم رو آماده کردم میرم بیرون ^^

حتی اگه اونوقت بارون نیاد بوی نم بارون رو که داره

كتاب روانشناسي گرفتم از كتابخونه تا بخونم و هنوز يه ذره بيشتر نخوندم و 5 شنبه بايد پسشون بدم . كلي درس مونده رو هم دارم و هفته ديگه امتحان اصول خدمات سلامت دارم !!! دلم ميخواست كار خفن انجام بدم اما هنوز هيچ كاري نكردم فقط يه روز رفتم خونه ي دوستم ! تو اين مدت 3 تا فيلم ديدم همشم سرطان داشتن يا بيماري سخت ديگه -_- اگه امروز رو هم حساب كنم 4 روز وقت دارم تا روز برگشت ببينم چيكار ميكنم !


اومدم يكم به اينجا سر و سامون بدم قبل از اينكه از فشار خواب و سر در گوشي فرو بردن بميرم . گفتم مردن ! ماهيم امروز كه از خواب بيدار شدم مرده بودم :(

رفتم يه سري به نوشته هاي ثبت موقت زدم و انتظار اين حجم رو نداشتم حتي همشو نخوندم چون ميدونم يه مشت غرغره .به اين فكر كردم الان از زندگيم احساس رضايت دارم ؟ ديدم نه .

الان درك ميكنم حال اون رفيق مجازي بيمعرفتي رو كه تا قبول شد و رفت دانشگاه وبلاگش رو هم ول كرد به مرور زمان . زندگي كردن اون بيرون همه ي شوق و ذوقي كه يه روز براش جون ميكندي رو ازت ميگيره !

آخرين نمره امتحانام هم كه بياد ميشينم و يه متن مينويسم در بستن پروند ترم يك . اگر خدا بخواهد .


میبینی؟ حتی زمانی که مشکلای زندگی شخصیم در حال رفع و رجوع شدنه و یکم قراره باب میلم بشه از در و دیوار دنیا سیاهی میباره که نزاره آب راحت از گلوم پایین بره. که امروز بعد امتحان گند بیوشیمی تا همین الان هیچی از اصول خدمات سلامت نخوندم و سرم هم درد میکنه.


زندگی خوابگاهی در ایام امتحانات منو به اینجا رسونده که خوابیدن در این ساعت برام عادی و بلکه هم زود باشه چون هنوز زندگی مثل موریانه از دیوارای خوابگاه بالا میره و یه عده هنوز دارن تو سالن مطالعه درس میخونن. بخوابم بلکه بتونم روزمو زودتر شروع کنم که این جزوه های بیوشیمی زودتر تموم بشن.

شب بخیر


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها